متن ترانه
ای آنکه رها کردی مرا
رفتی به سوی زندگی
بال گشودی از قفس
رفتی به جاودانگی
ای آنکه رها کردی مرا
من عادتم تنهایی است
دردیست تنها زیستن
آغاز یک ویرانی است
ای آنکه با او رفته ای
در جشن او بنشسته ای
این را بدان در زندگی
تقدیر بی تقصیر نیست
دیشب منو پروانه ها
دلتنگ از افسانه ها
باخیش گفتیم بارها
تقدیر بی تقصیر نیست
تقدیر بی تقصیر نیست
ای بی خبر از حال من
بیگانه با احوال من
ای عطر خوب یاسمن
تقدیر بی تقصیر نیست
ای ماه شام تار من
لبخند بر دنیا بزن
من نیز میفهمم تورا
تقدیر بی تقصیر نیست
تقدیر بی تقصیر نیست
مشاهده بیشتر