متن ترانه
با من از دوری نگو
من مرد این غم نیستم
تو درد من باشی اگر محتاج مرهم نیستم
این روح برزخ دیده را از عشق خود لبریز کن
در کنجآغوشت مرا درگیر رستاخیز کن
نگار بی وفا فتاده ام زپا
به دیدنم بیا که بی قرارم
تو مثل مرهمی وقتی که پیشمی
ماهم تویی من میل مهتاب ندارم
عشق آرامم نکرد درد هی پشت درد
در این شهر سرد گم گشته رهم
من تنها مانده ام دور افتاده ام
من دلداده ام این بود گنهم
نگار بی وفا فتاده ام زپا
به دیدنم بیا که بی قرارم
تو مثل مرهمی وقتی که پیشمی
ماهم تویی من میل مهتاب ندارم
مشاهده بیشتر