علی احمدی و محمد صادقی نفس

یه فانوس برام چشمای نازت
نگاهم کن که روشن شه وجودم
بگیر دستامو تو دستات شاید
یه روز واست مهم میشه نبودم

پیشم نیستی الآن اما نبودت
فقط من رو به تو وابسته تر کرد
تو شمع باشی و من پروانه دورت
خودت حس کردی دوری بسه برگرد

کجا میری کجا داری بری نفس
تو میخوای آزاد شی من حبس تو قفس
من هنوزم هواتو دارما مثل قدیم
با دلی که دادمش دست و شکست

تو دریای احساسی از من نخواه
که ساحل واسه دریای طوفانی شم
تو از من نخواه چیزی یادم بره
تو طوفانی و من برات مثل شمع

کجا میری کجا داری بری نفس
تو میخوای آزاد شی من حبس تو قفس
من هنوزم هواتو دارما مثل قدیم
با دلی که دادمش دست و شکست