متن ترانه
اهل نخلستانیم
زاده ی سخاوت و بخشندگی
همسایه ی آفتابیم و
کمال همنشین ما را بخشنده ساخت
خداوند یارومان باشد ، که ما را کسی جز او نیست
جز خدا یاوری نداریم که با او درد دلمان را بگوییم
دست هایمان مدام رو به آسمان است
هر چه آرزوهایمان همواره دور دستند
خدا به داد دلمان برسد که جز او دادرسی نداریم
دریای رنجمان را در مینوردیم
و برای نی زار (هور) ترانه سر میدهیم
و برای نی زار (هور) ترانه سر میدهیم
و چه چیز زیباتر از این که
با لهجه ی خورشید بخوانی و بنوازی
با لهجه ی خورشید بخوانی و بنوازی
و تنها تویی ای باد سرگردان که درد دلمان را میشنوی
خدا به داد دلمان برسد که جز او پناهی نداریم
بر سر نخل است اکنون آری بر سر نخل
نمیدانم این برقِ گونه ی اوست
یا مهتاب که آن بالا دلربایی میکند
سوگند که نمیخواهمش
اوست مرا مبتلای خویش کرده است
پاکبازانه عاشقیم
اما انگار عاشقی برای ما ممنوع است
شب هایمان ادامه دارند
در حالی که شمع هایمان آب میشوند
خدا به فریادمان برسد
که جز او فریادرسی نداریم
دهان رود زیبایمان (کارون)
از طعم نفت تلخ است
مجالی دهید تا اشک هایش را پاک کنیم
که کم کم به گوهر هایی بدل گشته اند
خدا به داد دلمان برسد
که جز او یاوری نمیخواهیم
بر سر نخل است اکنون آری بر سر نخل
نمیدانم این برقِ گونه ی اوست
یا مهتاب که آن بالا دلربایی میکند
سوگند که نمیخواهمش
اوست مرا مبتلای خویش کرده است
مشاهده بیشتر