متن ترانه
گاهی صدا حبس ه توهنجره
محکوم سکوتی تواین شرایط
هر قشری داره دردی نگفته
من صداتو میرسونم به گوش بقیه
من همون کارگر خونه نشینم
چند ماهه دستم برا نون شب دراز
من همون تحصیل کرده بیکارم
برا تسکین دردام قرص ضدافسردگی مصرف میکنم
من همون محکوم پرداخت مهریه م
دوسال منتظر بخشنامه و عید فطرم
من همون پسر بچه ترازو شکسته م
قبلم از بی عدالتی زره زره شکست
من همون دختر شیک پوش کتک خورده
تو سرزمینم ندارم حس ارامش
من همون دخترک رقاصم
غرورم شکست، جرمم شادی بود فقط
من همون مادر منتظر پسر مفقودش
هر تابوت گمنامی بنام فرزند بغل
من همون مهاجر خسته از بحرانای کشورم
هیجای دنیا ندارم سرپناهی اواره م
من همون مجرد بی پولم
حرف ازدواج میشه میزنم از کوره در
من همون مال باخته موسسات مالی
به امید پرداخت سالها میکشم انتظار
من همون شاعر عاشق نوشتنم
قلم میلرز دستم با احتیاط می نویسم
من همون کاسب نوسانات ارزیم
توخواب هم نگرانم بیدارم
من همون کارتن خواب خرابها ساکن
نزن پوزخند ،زمانی بودم ادم حسابی
من همون باربر جان بر کف م
همه درها بسته جز قاچاق کالا
من همون سرباز بیچاره در غریبی
ندارم پول کرایه مجبورم پارک خوابی
من همون اجاره نشین زیر تورم له
وسایلم وسط خیابونا رها
_ __ _ ___
من همون هنرمند نمیشم حمایت
کوله بار بسته از بیگانه کمک
من همون ماهگیر روزیم از دریا صید
تا کشتی چیتی هست ندارم قوت لایموت
من همون نارنجی پوش انتظار ازم زیاد
حقوقم ناچیز برا زخمام نمیشه مرحم
من همون بازنشسته عصا بدستم
اخر عمری دستم جلو بچه هام دراز
من همون معلم شمع سوزانم
زندگیم شبیه بینوایان
من همون دانشجو امیدم به یاس تبدیل
اینده تاریک ترک تحصیل م حتمی
من همون دختر ایرانی خاص
هر که رسید زد انگها بهم
من همون کشاورز سالهاست بی محصولم
خون و جگر شد نتیجه زحماتم
من همون جانباز جنگ تحمیلی م
توقع پاداش ندارم یه کم توجه م رازیم
من همون کودک کار بیچاره م
خاطراتم با سطل اشغال گره خورد
من همون محیط بان وظیفه شناسم
دستم خالی سینه سپر گلوله بدنم
من همون کشتی گیر رسیده پای فینال
چرا بایستی به ضعیف ترها من ببازم
مشاهده بیشتر