احسان دلبندی دیوانگی

زیبای بی چون و چرا بی حد و مرز
می خواهمت من
در این دل دیوانه هر جایی که باشی
دارمت من

عاشق که باشی
از غم شیرین خود می پاشی از هم
غیر تو من
چیزی در این دنیای لعنتی ندارم

یک جای خالی در دلم
هر شب برایت می گذارم
یک لحظه بی تو خالی از
انگیزه میشه روزگارم، روزگارم

بی تو برایم هر لحظه دنیا
سخت است و معنایی ندارد
وقتی نباشی حتی بهشتم
هیچ جای زیبایی ندارد

هر کاری کردم تا که بفهمی
دیوانگی شروع عشقست
راحت بگویم هر جا تو باشی
شکی ندارم که بهشتست

دنیای من با بودنت
حتی یه لحظه دیدنت
رنگ دگر می گیرد ای عشق

با تو بدان هر ساعتی
این غصه های لعنتی
در قلب من می میرد ای عشق

عشق تو را من در دلم
با خود به هرجا می برم
دیوانگی پایان ندارد

حتی غمت یک خاطرست
دنیا برایم یک نفس
بی عشق تو جریان ندارد،
جریان ندارد

بی تو برایم هر لحظه دنیا
سخت است و معنایی ندارد
وقتی نباشی حتی بهشتم
هیچ جای زیبایی ندارد

هر کاری کردم تا که بفهمی
دیوانگی شروع عشقست
راحت بگویم هر جا تو باشی
شکی ندارم که بهشتست