متن ترانه
به آغوشت سفر کردم
لبی با بوسه تر کردم
به بستر ناله ها سر شد
که از عشقت حذر کردم
به هرکس من نظر کردم
چرا یادت به دَر کردم
گلستان عطر خوش تر داشت
به گلدان بی بصر گردم
مِه صبح...
به موازات نسیم خنکی
پلک من گرفت ز قهوه کمکی
قاب و دیوار
یاد و دلدار
این کلیشه ها که نه...
یار برفت و آمدند معشوقه های ساعتی
سرظهر...
در مسیر عابران بی حواس
ازدحام چهره های ناشناس
ابر و باران
در خیابان
این کلیشه ها که نه...
یار برفت و آمدند معشوقه های ساعتی
سرشب..
آغاز روز روشنیست
مشاهده بیشتر