کامران بنی اردلان افسانه

نمیدونم از کی تو قلبم نشستی
پریزاده ی من ، تو افسانه هستی
درسته که دوری ، ولی من باهاتم
تو بیداری و خواب ، همش پا به پاتم

بیا کودتا کن دوباره تو قلبم
میدونی عزیزم که تسلیم قلبم
تمام جهانم خلاصه اس تو عطرت
میخوام زیر بارون ، سرم باشه چترت

تو افسانه هستی مثه خواب و رویا
تو باشی کنارم قشنگ میشه دنیا
روزایی که نیستی شده گریه کارم
هنوزم به یادت ، گل رز میکارم ...

بیا مثل یک برگ بشین تو خیالم
خیالم که باشی ، با تو خوبه حالم
درِ قلب من رو چشای تو بازه
چشات زیر بارون چه طرحی میسازه

بیا کودتا کن دوباره تو قلبم
میدونی عزیزم که تسلیم قلبم
تمام جهانم خلاصه اس تو عطرت
میخوام زیر بارون ، سرم باشه چترت

تو افسانه هستی مثه خواب و‌ رؤیا
تو باشی کنارم قشنگ میشه دنیا
روزایی که نیستی شده گریه کارم
هنوزم به یادت ، گل رز میکارم...