متن ترانه
پره حسرت پره رخوت خیابونگرده آواره
میگرده کوچهٔ غم رو،بازم با کفشای پاره
خیابونا رو میشناسه میگرده توی شهر تنها
یه سیگار میزنه آتیش بازم با حسرت فردا
وجودش سوخته از سرما میون شهر بی مردم
پِیِ یه شادی میگرده توی رویای سردرگم
تن خشک و خمودش رو میزاره رو همون تختی
که ساخته تخت نرمش رو به زوره درد و بدبختی
با آتیش خیالی و با چند تا جعبهٔ خالی
بازم میره توی رویا، یه خواب سرد و پوشالی
کرونا هم پره سرفه شبیه زهر یه عقرب
توی سینش زده ریشه تنش بیتاب شده از تب
با چشمای پر از حسرت، تو اوج درد و بی حالی
شبو صبح میکنه بازم توو پارک و نیمکت خالی
سرش رو با غم عشقش میزاره باز روی کولش
همون کوله که این روزا شده رفیق و همخونش
مشاهده بیشتر