احسان حیدری بارون

برد منو تو خواب و بیداری
سرگیجه مثل احساس بی حالی
منو کشت خاطراتی که اینجا میزاری
بگو آخه چرااز من بیزاری تو
که منو دوسم داشتی
بگو کیه حالا رو حرفاش نیست
من که یه عشق پاک میخواستم
بستم چشامو دیدم جاش نیست
گفتی بدون من نمیاری طاقت
وسوسم میکردی واسه یه خیال راحت
دلم سوخت واسه چشمای مظلومت
حالا بدون تو نمیخوابه ساعت
بازیم نده من که کم نمیزاشتم
من که بد بودنمو نمیخواستم
داری تلافی میکنی با من
من که بد بودنمو نمیخواستم
داری تلافی میکنی با من
من که جز تو هیچکسیو نداشتم
بارون بارون
داره میباره از چشمام تر میشه بغضم
آروم آروم
غرق یه رویام که میکوبه محکم
بارون بارون منو یه کوچه باریک با صدای تو
آروم آروم میشه دنیام تاریک پا به پای تو
بارون بارون
داره میباره از چشمام تر میشه بغضم
آروم آروم
غرق یه رویام که میکوبه محکم
بارون بارون منو یه کوچه باریک با صدای تو
آروم آروم میشه دنیام تاریک پا به پای تو
چشم تو چشم هم شدیم
منو دیدی ازم رد شدی
مثل فنجونت پر بودی ولی حیف
که مثل قهوه سرد شدی
افتادی از نفس
مس قناری که پر زده از قفس
افتادی از چشَم
مس عقده ایا پر شدی از هوس
تن سرد باد و نیمکت
لحظه هاکه با تو نیستن
هوای سردِتنهایی و
برگایی که زرد و خیسن
بارون و بغض و نگاه سردتو
تهران و پارک و یه مرد خسته
آروم آروم بارون گرفت و
فهمید که واسه همیشه رفته
بارون بارون
داره میباره از چشمام تر میشه بغضم
آروم آروم
غرق یه رویام که میکوبه محکم
بارون بارون منو یه کوچه باریک با صدای تو
آروم آروم میشه دنیام تاریک پا به پای تو
بارون بارون
داره میباره از چشمام تر میشه بغضم
آروم آروم
غرق یه رویام که میکوبه محکم
بارون بارون منو یه کوچه باریک با صدای تو
آروم آروم میشه دنیام تاریک پا به پای تو