متن ترانه
هوا ابرى بود و رفتى
دلم دچارِ تغییر شد
مى خواستم بِت بگم برگرد
ولى دیدم چقدر دیر شد
چشام همرنگ بارون بود
دلم از داغِ تو مى سوخت
یه حسى از پشیمونى
لبامو روىِ هم مى دوخت
تمومِ خاطراتِ من
با تو از این خونه پر زد
همون برقِ نگاهِ تو
منو لحظه ى آخر زد
تمومِ رد پاهاتو
نگاه کردم که پاک مى شه
نمى دونستم این عشقم
یه روز این گوشه خاک مى شه
برات من دس بلند کردم
ولى بدجورى مى لرزید
نمى دونم توو این بارون
چشات دستِ منو مى دید
تو از من دور شدى اما
من از این بى کسى مُردم
با اینکه عاشقت بودم
ولى دیگه زمین خوردم
مشاهده بیشتر