امیربهادر مهاجرانی بی اراده

خیلی دوست داشتم تو رو مگه داشتی حتی تو یه ذره شو

چه شبای که دلم واسه دیدنِ چشات

یه ذره شد

کاشکی لااقل یه بار می دیدم تو اون چشمات

یه ذره شوق

یه کاری کردی با دلم که اونم مثل خودت

یه دنده شد


برو با هر کسی که این همه بدی تو ببینه و باز بگه که می خوادت می زاره ازادت

برو با هر کسی که دیونت بوده این همه خوبی از سرت زیادِ برو بی اراده


هوا برتداشت یه ذره ای کاش

بیشتر حواست به کارات بود

خودت نخواستی پایه کسی وایسی

که با همه بی معرفت هات همیشه باهات بود


برو با هر کسی که این همه بدی تو ببینه و باز بگه که می خوادت می زاره ازادت

برو با هر کسی که دیونت بوده این همه خوبی از سرت زیادِ برو بی اراده