امین رفیعی دست رد

اونا که روز و شب پُرت میکردن حالا کوشن ؟
یا در دسترس نیستن یا خاموشن . . .

اونا که گفته بودی پشتتن توو سختیا . . .
دیدی ولِت میکنن تا یه روز سخت بیاد ، بیاد

دیدی نگفته بودم این روزا هم رد میشن
اونا که خوبه خوبن هم یه جایی بد میشن
غمای خورده ریز آدم ، عین خط کشی روُ جاده هان
و از یه جا به بعد ، ممتد میشن . . .

جای دستِ رد محکمت رو سینه مه
ولی دوس ندارمم توو این حالت ببینمت
یه ساله میخوام فقط یه ساعت ببینمت
ببینمت ، شاید دلم آروم بگیره

جای دستِ رد محکمت رو سینه مه
ولی دوس ندارمم توو این حالت ببینمت
یه ساله میخوام فقط یه ساعت ببینمت
ببینمت ، شاید این حس تووم بمیره

دلت خنک شد ، دلسرد شدم باز
منو دوباره یاد گذشته ننداز
تویی که رفتی ، برگشتنت چیه ؟
دنبال دردسر گشتنت چیه ؟


جای دستِ رد محکمت رو سینه مه
ولی دوس ندارمم توو این حالت ببینمت
یه ساله میخوام فقط یه ساعت ببینمت . . .

جای دستِ رد محکمت رو سینه مه
ولی دوس ندارمم توو این حالت ببینمت
یه ساله میخوام فقط یه ساعت ببینمت
ببینمت ، شاید این حس تووم بمیره