حسن صحرایی خداحافظ

خداحافظ بسلامت عشق دیرینم
خداحافظ تورا دیگر نمیبینم
خداحافظ تمام حال خوب من
خداحافظ دلیل خنده های من

بیاد آن شب رفتن نگاهت را گذر دادم
تمام این تن و روحم میان غصه ها ماندن
کنار هرکسی جز من نمی‌خواهم تورا بینم
ولی اجبار است این رفتن میان گریه میمیرم
برو بی من ک حتما زندگیت آری شده بهتر
جفا کردم من این احساس قلبی را
زخود آری رها کردم
نمیدانی ته خطم گذر کردی
نگاه کردم

خداحافظ تمام آرزوی من
خداحافظ تمام تاروپود من
خداحافظ تمام لحظه های من
خداحافظ تمام شعرهای من