حسین سعیدی پور پاییز

پاییز وقت بی تو بودن نیست عشق تو تنها از نفس افتاد
میگفتی زود میگذره این روزا دیدی چه زود بردی من و از یاد
سرمای این کوچه همش درده این بی تو بودن واسه من کم نیست
حالم بده میترسم از فردا من به خودم اصلا حواسم نیست
ترس ندیدنت برام مرگه خستم از این روزای تکراری
هر شب به یادت زیر این بارون یعنی هنوزم دوستم داری؟

بیزارم از تنهایی هر شب دوستم نداری خوب میدونم
از حال من چیزی نمیدونی انگار یک دنیا درد رو شونم

پاییز وقت دل بریدن نیست پاییز هر روزش برام درده
سخته بخندی توی این سرما وقتی یکی دستات و ول کرده
قول داده بودم وقتی برگشتی بهتر از اون روزای بد باشم
من بد شدم از وقتی تو رفتی برگرد نزار از زندگیت کم شم
من دیگه از نبودنت خستم شاید این آخرین شبم باشه
یادت نمونده اسممو حتی شاید این آخرین تبم باشه

بیزارم از تنهایی هر شب دوستم نداری خوب میدونم
از حال من چیزی نمیدونی انگار یک دنیا درد رو شونم