حسین هاشمی هیئت خونگی

باز چشامو روو هم می‌ذارم
قدیما رو یادم میارم
با چادر مشکی مادر...
یه هیئت خونگی دارم..‌.

تو هنوزم همون حسینی
من هنوزم گداتم آقا...
تو هنوزم دلیل عشقی
که مثل تو نمی‌شه پیدا
من هنوزم برات می‌میرم...
تا وقتی برقراره دنیا
ای ماه شب تیره‌ی من امیر بی‌همتا
داغت شعله‌ زده به دل تموم آدم‌ها
ای کشتی نجات همه از اوج ماتم‌ها
ای تو راه رسیدن ما به عشق و شیدایی
تو نور ابدی خدا توو سینه‌ی مایی
راهت بازه برای همه تو خیلی آقایی
ای سالار تشنه‌ی زینب
ای در اوج غصه‌ها تنها
ای لب‌تشنه در دل دریا
ای تو عشق بی‌دلیل من...
ای عشق همیشه بی‌همتا
ای راه نجات آدم‌ها...