متن ترانه
تو فقط آمده ای از دل من رد بشوی
با دل خون جگرم گاه کمی بد بشوی
من چنان مست و پریشان شدم از عشق نگو
بی وفا سهم من از عشق تو باید بشوی
غزل از چشم تو می بارد و شاعر شده ام
زیر باران غمت باز که عابر شده ام
خم به ابروی تو پایان نفس های من است
کفر اگر نیست به چشمان تو کافر شده ام
دل به دریا زده ام ای عشق
بی تو تنها شده ام ای عشق
ذره ذره دل من آب شد
بی تو شیدا شده ام ای عشق
دل به دریا زده ام ای عشق
بی تو تنها شده ام ای عشق
ذره ذره دل من آب شد
بی تو شیدا شده ام ای عشق
حال من حال همان ابر بهار است بمان
بغض هم ریشه دوانده به دل مست بمان
من کجا عشق کجا قصه کجا برده مرا
با دل و جان و تنم غم شده همدست بمان
با من از عشق بگو از غم شیرین دلم
من که دلتنگ شدم جز تو نمیبینه دلم
کوه به کوه نمیرسد من به تو اما ای عشق
بی تو هرجا که روم وای چه غمگینِ دلم
دل به دریا زده ام ای عشق
بی تو تنها شده ام ای عشق
ذره ذره دل من آب شد
بی تو شیدا شده ام ای عشق
دل به دریا زده ام ای عشق
بی تو تنها شده ام ای عشق
ذره ذره دل من آب شد
بی تو شیدا شده ام ای عشق
مشاهده بیشتر
مثل همیشه عالی و پر انرژی