شریعت باد پاییزی

بمون با این تنه خسته
بمون تا اخر بودن
کمک کن تا رها باشم
از این احساس فرسودن
بیا اشکامو شادی کن
بزار با تو خودم باشم
من از مرداب میترسم
بزار با تو یه دریا شم
تو میتونستی باچشمات نگاهم رو بپوشونی
نفس باشی برای من بشی مهرم رو پیشونی
تو میدونستی دور از تو یه تنهای دمه مرگم
تو میشی باد پاییزی منم افتادنه برگم
یه جورایی دلم تنگه برای با تو خندیدن
برای اشتیه با عشق برای حس بخشیدن
تو رفتی از منو بی تودیگه راه نجاتم نیست
دیگه حسی به جز گریه تو اوج خاطراتم نیست