متن ترانه
اگر سبویی بشکند
رها شوم به سوی تو
به شوق پرزنم دگر
به سوی آن هوای تو
ببین کجایی نازنین من ببین
فتاده ام چو بر زمین ببین
توان رفتنم ندارم
دنیای من فقط توی
رویای من فقط تویی
ببین به لب رسیده جانم
ببین که دیگه خسته ام
به پای تو نشسته ام
توان زندگی ندارم
تورا به دست روزگار بی وفا
اگرچه از دلم شدی جدا
به خاطرات خود سپارم
تویی تویی که از دلم بریدی
بگو که از دلم چه دیدی
که این چنین زمن بریدی
مگر مگر که آرزوی من چه بود
تورا زمانه از دلم ربود
خدا مگر تورا ندارم
مشاهده بیشتر