متن ترانه
ای نوع بشر تا کی به همنوع بشر
سودی ندهی
ای نخل بی بار و ثمر
مگر زفردا خبر نداری
که جز بسر شور و شر نداری
چرا بجز حرص و آرز و شهوت
بسر هوای دگر نداری
چه خونها که با دست تو ریخت
چه دلها ز قهر تو گسیخت
آخر ای بوالبشر تا به کی شور و شر
در دار زندگی
تا به کی گشته ای طالب سیم و زر
قومی در بندگی
گرسنه گروهی بقرص جویی جان سپرند
گروه دگر حاصل رنج آنان شمرند
ببین هزاران فقیر و مفلوک
ملوک و مملوک ز حال هم بیخبرند
حذر کن که در روز حساب
ندا میرسد ز اهل کتاب
کی رسیده ز پستی بوجود
حاصل از زاد و بود تو چه بود
در این دار خراب
چه خونها که با دست تو ریخت
چه دلها ز قهر تو گسیخت
مشاهده بیشتر