محمد برزنیان دریای چشمات

تو با دل تنهای من
چیکار کردی با اون چشات
گفتی فراموشت کنم
یادم نمیره اون نگات
رفتیو فکر نکردی که
میمیره این مرد واسه تو
کسی که وقتی نباشی
میباره چشماش واسه تو

دلم الان گرفته باز
کاشکی تو پیش من بودی
دستامو میگرفتیو
میگفتی پیشم میمونی
حالا فقط یه آرزو
مونده برام همینو بس
ببینم عشق من بازم
دوباره پیش من نشست

منم همون آدمی که
با هر کی جز تو بد شده
واسه دوباره دیدنت
از سیل غم ها رد شده
دلم میخواد گریه کنم
شاید که عاشقم بشی
میون دریای چشات
خود تو قایقم بشی