متن ترانه
به لب رسیده شد دگر جان و جهانم
دگر چگونه با غمت زنده بمانم
سر بار این دنیام ، تا بوده من تنهام
آب از سرم که گذشته و طوفانی چون دریام
با کدام عشق نداشته با دل من تو می جنگی
غم تو حقیقت قلب من شده ای چه دل سنگی
دنیا نه جای من است نه جای ماندن تو
این عشق نمی ارزید به خواهش قبل رفتن تو
حقم ازین همه درد درمانی مثل تو بود
سهمت ز دارو نداره قلب من عادلانه نبود
مشاهده بیشتر