محمد فرهی به یاد چشم تو

به یاد چشم تو غوغایی بر پا شد
درون ضلف تو امواج دریا شد
دوباره خاطراتت میکشه من رو
منی که جونمو وقف تو دادم
بیا حرف منم گوش کن خب
بیا برگرد ببین چشم انتظارم
بیا نگاهی به حالم کن
ببین که عمرمو پای تو دادم
بیا بیا بزار که درد رو از صدام بیرون کنم
بیا بزار که حسمو از عشق تو جنون کنم
بیا نزار بهای بودنت خدامو گم کنم
بزار که عشقمو برات قشنگ ترین صدا کنم
از اول میگم آخریشه
این شعری که واست مینویسم
ولی باز میشه مهمون من اون
غمی که از نگاهم میگدازد
رسید وقت این که جدا شم
از این درد و غم و فکر و خیالا
ولی درمون این درد هم تویی تو
به دنبال تو میگردم هنوزم
بیا بیا بزار که درد رو از صدام بیرون کنم
بیا بزار که حسمو از عشق تو جنون کنم
بیا نزار بهای بودنت خدامو گم کنم
بزار که عشقمو برات قشنگ ترین صدا کنم