مرتضی سالاریان برگرد

من بعد تو گم کرده ام دیگر خودم را
پیدا نخواهم شد دگر هرجای دنیا
عادت ندارم زنده باشم بی تو تنها
بدعادتم کردی که غرقت باشم اما
دریا زده کردی مرا این من بی جان
ای معنی آرامش من قبل طوفان
جذر و مد بی رحم دریایم تو بودی
من کشتی بی ناخدایم زیر بااران
دوباره زیر گریه جان دادم
تو را ب آسمان نشان دادم
شبیه بغض گاهو بی گاهم
برس به داد خستگی هایم
چیزی مرا یادت نمی آورد
نبودنت غصه به بار آورد
بود و نبودت شد برایم درد
هرجا که رفتی سمت من برگرد
با اینکه میدانم دگر بعد از تو تنهام
شب گریه های من شبیه حال سرسام
مثل خوره افتاده بر جان مریضم
دردم تویی درمان نمیخواهم عززیزم
با اینکه میدانی برای تو چ کردم
با اینکه میدانی زمستانیو سردم
اما به تو حق میدهم تقصیر من بود
من با تو این دیوانگی را طی نکردم
دوباره زیر گریه جان دادم
تو را ب آسمان نشان دادم
شبیه بغض گاهو بی گاهم
برس به داد خستگی هایم
چیزی مرا یادت نمی آورد
نبودنت غصه به بار آورد
بود و نبودت شد برایم درد
هرجا که رفتی سمت من برگرد