متن ترانه
حیف بعض تو گلوم که روبروی خونتون
با دل شکسته ازغم ،بی صدا شکوندمش
همه ی شعرایی که نوشته بودم از چشات
اومدم ولی بدون دیدن تو خوندمش
اومدم پشت همون پنجره های بسته با
یه امید واهی و یه قلب وابسته ی تو
چه شبایی که تو اون کوچه به من سحر شد و
نشدم خسته من از پنجره ی بسته ی تو
تو که دلبسته تر ازمن به چشام خیره شدی
همه ی خنده و گریه های تو واقعی بود
همه ی باور من تو بودی ونفهمیدم
همیشه کاسه ی زهری زیر نیم کا سه ای بود
تو منو می خواستی اما رفتی و تبر زدی
به دل ساده ی مهربون بی سیا ستم
تو با دشمنای خونگی تبانی کردی و
پا گذاشتی روی احساس من و صداقتم
با یه رنگی پاگذاشتم توی زندگی تو
با فریب اومدی و پری قصه ها شدی
دلو کردی عاشق هرنفسی که میکشی
حالا پرکشیدی از دست من و رها شدی
مشاهده بیشتر