وحید احمدی ها جان من

هی برقصان
پریشان بکن آن
گیسوی تابان
آی عزیزم
آخ چ شود
گردش ایام
ب کام منو تو
باشد عزیزم
گر نباشی من شوم
عاشقی بیمار
کمی دریاب مرا
لحظه ی دیدار
عشق نگو جان من
چاره ی راه من
توهمان نور امیدی
درشب تارمن
وای از آن چشم تو
عطرگیسوی تو
درسرم افتاده باز
بوسه برروی تو
نازنین پیله من را
بیا پروانه کن
رسم عاشقی ندانم
تومرا دیوانه کن
شرح حال من مجنون
دوسطری بیش نیست
بعد من عاشق تر از من
درجهانت نیست نیست
عشق نگو جان من
چاره ی راه من
توهمان نور امیدی
درشب تارمن
وای از آن چشم تو
عطرگیسوی تو
درسرم افتاده باز
بوسه برروی تو