متن ترانه
لرزید دست و قلب من
گویی که عاشق می شدم
ای کاش در چشمان تو
یک بار لایق می شدم
تا از تو میخوانم دلم
در جستجویت می رود
آن گونه که سر جای پا
مشتاق سویت می دود
بی عشق دنیا را مخواه
ای یوسف در بند چاه
ای کاش غیر از کشورت
باشی به قلبی پادشاه
شب را نسیم عطر تو
چون روز روشن می کند
خورشید دامان تو را
هر صبح بر تن می کند
ای جان جان با من بمان
ای تو زمن مشتاق تر
چشمم به راهت مانده است
ای صبرت از من طاق تر
مشاهده بیشتر