متن ترانه
برای گفتن از تو ، چقد واژه کم اومد
برای خوندن از تو ، چه بغضی با غم اومد
کجایی یار دیرین ؟ بگو اندر چه حالی !؟
در این شب ها چه کس را ، کمان ماه هلالی !؟
مرا از یاد خود بردی ، دلم را هر دم آزردی
ندانستی که بعد از تو ، پریشان روزگارم...
کنون با هر که بنشستی و با او هر کجا هستی
تو را ای بی وفا دلبر ، به ایزد می سپارم ...
ز روز آشنایی ، سیه مژگان تو بودی
چو یوسف کز زلیخا ، دلم را می ربودی
بگفتی با من از عشق و کردی پر فروزم
به ناگه رفتی اما ، بد آوردی به روزم !
مرا از یاد خود بردی ، دلم را هر دم آزردی
ندانستی که بعد از تو ، پریشان روزگارم...
کنون با هر که بنشستی و با او هر کجا هستی
تو را ای بی وفا دلبر ، به ایزد می سپارم ...
مشاهده بیشتر