رهیاب بدون بال

دلم میخواد سردیامون گرمتر شه
دلم میخواد فراموش بشه هر حرفت
دلم میخواد دستم باشه عقربه ها
بتونم بکشم عقب تا زمان برگرده
دلم میخواد هرچی هستو پاک کنم
یه خونه تکونی که بشه باز پاک دورم
میخوام اگه حقم با من بود لازم نبینم بحثی بات کنم
باز پرانرژی هعی بتازم
باز از اول همه چیو بسازم
باز وقتی خیلی خسته بودم
بدون درگیری فکری بخوابم
دلم میخواد نبینم که یهو ساکت شی
دلم میخواد از اول عاشق شیم
دلم میخواد وقتی چشمام باز شدن
تو باشیو نباشه جات هیچ بالشتی
به هر طرف میزنم
بدون بال میپرم
یه روز میفروشم همه خستگیامو
باش رویامو میخرم
اگه دیر شه
بره رد شه
بشه ای کاش
نمیخوام
با یه تردید
با یه تلقین
بگم بد نیست
نمیخوام
میخوام این آدما هرجایی برن
با افتخار فقط از ماها بگن
میخوام بیان گرم سلام کنن
جا اینکه فقط یه دست تکون بدن
این نکته رو بمونه به یادت
اگه داده رفته و الان خسته بی حاله
اون اگه یکبار تونسته
پس بازم میتونه و بدستش میاره
میبینم اون روزایی که خوبه
از چالشو سختیو خیلیا دوره
میاد همش یه دیالوگ یادم
که گفتن یه روزایی اون نمیتونه
خوب باشی یا که بد بامن
مسکن شی یا یه زخم واسه حالم
بالاخره که اینا بگذره
این روزا میاد توی اون روزا یادم
به هر طرف میزنم
بدون بال میپرم
یه روز میفروشم همه خستگیامو
باش رویامو میخرم