محان حکم

میخوام دوست نداشته باشم
اما نمیتونم
و این تنها جاییه که خواستن توانستن نیست

حکم‌ من دل شد و ‌باختم
بد شدی هی با تو ‌ساختم
تو ندیدی که چقدر من
با موهات خاطره بافتم
شب و‌ روز میگذره بی تو
ندیدم هیشکی شبیه تو
تو قلمروی دل من
تا همیشه شاهشی تو
باشه من آدم بدم
حیف من که سر تو تو رو‌ همه در اومدم
از هر چی ترسیدم اومد سرم
که یه روز عادی شه واسه تو نبودنم
باشه من آدم بدم
حیف من که سر تو تو رو همه در اومدم
بعد تو روزای من همش شبن
یهو دیدم‌ نیستی تا چشمامو به هم‌ زدم
چرا معرفت نذاشتی برام
چرا هیچ کاری نکردی از این حال درام
من که رقصیدم تو هرجوری زدی ساز
تو که بستی بالمو جلوم‌ نگو از حال پرواز
باشه من آدم بدم
حیف من که سر تو تو رو همه در اومدم
بعد تو روزای من همش شبن
یهو دیدم‌ نیستی تا چشمامو به هم‌ زدم

باشه من آدم بدم
حیف من که سر تو تو رو‌ همه در اومدم
از هر چی ترسیدم اومد سرم
که یه روز عادی شه واسه تو نبودنم
باشه من آدم بدم
حیف من که سر تو تو رو همه در اومدم
بعد تو روزای من همش شبن
یهو دیدم‌ نیستی تا چشمامو به هم‌ زدم