متن ترانه
پرنده ای پر زد و رفت
اما غم برگو ندید
برگی که خواست سبز بمونه
پائیز ولی از راه رسید
خودش رو دست باد سپرد
باد اونو از رو شاخه برد
درست به راهی که یه روز
پرنده اون طرف پرید
اما تن بی جون برگ
از نفس افتاد و زمین
دلتنگیهای کهنهی
برگو به آغوشش کشید
خسته و دلتنگ و نحیف
خشکید و گم شد تو گلا
برگی که دل داد به کسی
که دلسپردن رو ندید
بین گلا نفس کشید
باحسرت روزای سبز
لبخندی خشکید رو لباش
به یاد اون که پرکشید
پرنده ای پر زد و رفت
اما غم برگو ندید
برگی که عشق رو یاد گرفت
اما به عشقش نرسید
مشاهده بیشتر