امین رفیعی مرد

به این نتیجه داره میرسه
که دیگه آخرای راهشه
چیزی که مَردو خورد میکنه
نه التماسه ، نه خواهشه . . .

رفتنه . . . که مَردو زمین میزنه
یه زنه . . . که تنها اسلحه اش رفتنه

منم اون مردی که دارم میگم
کاش به جای آهو شیر شکارم میکرد
کاشکی هر چی که دلش می‌خواست
بارم می‌کرد ، ولی می موند

منم اون مردی که دارم میگم ، خودش آروم بود
منو هی بیقرارم می‌کرد . . .
کاشکی هر کاری میخواست
با روزگارم می‌کرد ، ولی می موند


با غرور ، بی غرور . . .
چه فرقی داره وقتی خورد و خاکش کنن
یه لکه هایی روی روح آدم میاد
که با یه دریا هم نمیشه پاکش کنن

مردِ دیوونه رو . . .
شاید فقط بشه با غم هلاکش کنن . . .
مردِ دیوونه رو . . . مردِ دیوونه رو . . .

منم اون مردی که دارم میگم
کاش به جای آهو شیر شکارم میکرد
کاشکی هر چی که دلش می‌خواست
بارم می‌کرد ، ولی می موند

منم اون مردی که دارم میگم ، خودش آروم بود
منو هی بیقرارم می‌کرد . . .
کاشکی هر کاری میخواست
با روزگارم می‌کرد ، ولی می موند

منم اون مردی که دارم میگم
کاش به جای آهو شیر شکارم میکرد
کاشکی هر چی که دلش می‌خواست
بارم می‌کرد ، ولی می موند

منم اون مردی که دارم میگم ، خودش آروم بود
منو هی بیقرارم می‌کرد . . .
کاشکی هر کاری میخواست
با روزگارم می‌کرد ، ولی می موند