متن ترانه
از راه رسیدی چون ماه رسیدی
مثل غزلی تازه و دلخواه رسیدی
در خانه ی قلبم با ناز نشستی
بازار رقیبان همه را ساده شکستی
تو آمدی اما دل در به درت شد
سرگشته و حیران تو و همسفرت شد
شیرینی عشقت افتاده به جانم
فرهادم و وابسته ی تو نبض جهانم
دیوانه ی روی تو شدم تاب ندارم
دور از تو شب و روز دگر خواب ندارم
دلداده منم من که به راه تو نشستم
هستم سر آن عهد که با عشق تو بستم
پیچیده صدایت در خاطره هایم
لبخند بزن تازه شود باز هوایم
روشن شده روزم از چشم سیاهت
صد معجزه می ریزد از آن برق نگاهت
آرامش محضی در عمق وجودم
از روز ازل عاشق و شیدای تو بودم
شیرینی عشقت افتاده به جانم
فرهادم و وابسته ی تو نبض جهانم
دیوانه ی روی تو شدم تاب ندارم
دور از تو شب و روز دگر خواب ندارم
دلداده منم من که به راه تو نشستم
هستم سر آن عهد که با عشق تو بستم
مشاهده بیشتر