حسین حسنی توقع ندارم

توقع ندارم بمونی ،برو
اگه حال تو اینجوری بهتره
دلت با دلم حالشو خوش نکرد
خوشم ازخوشیت وقتی خوش بگذره

لبات گفت دوسم داری و غصه خورد
چشایی که تو هر نگاش یک غمی
تاسرتاسر جونشو داد زد
فقط واسه ی دلخوشیم پیشمی

توقع ندارم بمونی ولی
فقط یک سوال ذهنمو پیر کرد
چطور اینهمه عشق ودوست داشتنم
تورو از من و عاشقیم سیر کرد

میدونی چه اندازه از عشقمو
به پات ریختمو عین دیوونه هام
تومیری ومن تا ابد دلخوشم
با یادت با عشقت تو این کافه هام

توقع ندارم بری بی هوا
یه چند لحظه هم پیش من نازکن
بازم یک کمی هم به یاد قدیم
تظاهر کن و عشقو ابراز کن